معنی تیررس گلوله

حل جدول

تیررس گلوله

اماج


تیررس

برد تفنگ

آماج

برد

گویش مازندرانی

تیررس

مقیاس فاصله – تیررس


تفنگ تیررس

تیررس

فرهنگ عمید

تیررس

مسافتی که تیر بُرد کند و به هدف برسد، انتهای مسافتی که گلوله پس از خارج شدن از توپ یا تفنگ به آن برسد و از آن بیشتر نرود،


گلوله

هرچیز گرد و به‌هم‌پیچیده: گلولهٴ نخ، گلولهٴ پنبه،
(نظامی) جسم مخروطی‌شکل فلزی که با سلاح گرم شلیک می‌شود،

فرهنگ معین

تیررس

(رَ) (اِ.) مقدار مسافتی که تیر بتواند به هدف برسد.


گلوله

هرچیز گرد و گلوله مانند، فشنگ، جسمی ساخته شده از سرب که برای تیراندازی در سلاح های گرم به کار می رود. [خوانش: (گُ لِ) (اِ.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

تیررس

برد تیر، آماج، پرتاب

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

گلوله

گلوله. [گ ُ لو ل َ / ل ِ] (اِ) غلوله. قیاس شود با هندی باستان گلاو (عدل، لنگه)، کردی گلور، گولوک (گلوله)، ایضاً کردی، کلول (لوله، غلطیدن، سقوط سخت) و ایضاً کردی، گولوله. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). غلوله که گروهه ٔ ریسمان و غیره باشد. (برهان) (آنندراج). مهره. بندقه. پاره ای از سرب یا دیگر فلز گردکرده که در سلاحهای ناری به کار برند. زواله. غالوک.


گلوله زدن

گلوله زدن. [گ ُ لو ل َ / ل ِ زَدَ] (مص مرکب) انداختن گلوله. پرتاب کردن گلوله.

فارسی به آلمانی

گلوله

Ball, Kugel (f)

معادل ابجد

تیررس گلوله

961

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری